جهانبخش خانجانی: شکست اصلاحطلبان از سال 82 شروع شد . در انتخابات 84 اصلاحطلبان یک بررسی منطقی از شرایط کشور و جامعه نداشتند. در همان دوره نظرسنجیهای مختلفی انجام شده بود و موید این نکته بود که اصلاح طلبان باید با همگرائی و همدلی و اتفاق نظر وارد انتخابات شوند. شکست اصلاحطلبان در انتخابات سال ۱۳۸۴ سبب شد تا کشور ۸ سال به دست اقتدارگرایان افتاده و در نتیجه ضربات سنگینی به روند اصلاحات و در حقیقت به کل کشور وارد شود. به عقیده بیشتر تحلیلگران، عدم اجماع اصلاحطلبان در این انتخابات بر روی یک کاندیدای واحد، علت اصلی این شکست بزرگ بود.
این فعال اصلاحطلب با اشاره به اینکه این روند از سال 82 آغاز شده بود، گفت: شکست در انتخابات سال ۱۳۸۴ در ادامه فرآیند خودخواهیهای اصلاح طلبان شکل گرفت. به بیان دیگر اصلاحطلبان انتخابات را در سال ۸۴ نباختند، بلکه در سال ۸۲ باختند. در حقیقت در زمان انتخابات شوراها اصلاحطلبان به جای آنکه منطقی به شرایط نگاه کنند، متاسفانه لیستهای متفاوتی ارائه کرده و از عناوینی نظیر وزنکشی جریانات سیاسی استفاده کردند. در حالی که جریان اصلاحات یک جریان نوپا بود و از طرفی هم در شورای اول در شهر تهران، بخشی از اعضاء شورا عملکرد مناسبی نداشتند و این ذهنیت نامناسبی را در اذهان عمومی به وجود آورده بود.
کروبی و هاشمی نباید وارد میشدند
جهانبخش خانجانی در ادامه به «پایگاه خبری تحلیلی سلام نو» گفت: با همین پیشینه میتوان انتخابات سال ۸۴ را هم بررسی کرد. در انتخابات آن سال اصلاحطلبان یک بررسی منطقی از شرایط کشور و جامعه نداشتند. در همان دوره نظرسنجیهای مختلفی انجام شده بود و موید این نکته بود که اصلاح طلبان باید با همگرائی و همدلی و اتفاق نظر وارد انتخابات شوند. البته اینکه شخص آقای هاشمی و یا آقای کروبی و سایر دوستان وارد انتخابات شدند جای بحث دارد و بنده معتقدم که هیچ کدام از این دوستان نباید وارد این انتخابات میشدند. خانجانی ادامه داد: به اعتقاد من باید یک ورژن دیگری از جریان اصلاح طلبی وارد انتخابات میشد. اما متاسفانه یا آنهایی که میتوانستند وارد انتخابات نشدند و یا آنکه دوستان بزرگوار ما سعی کردند تا از آنها دعوت نکنند. این عضو حزب کارگزاران افزود: زمانی که بحث کاندیداتوری آقای هاشمی مطرح شد، بعضی دوستان اعتقاد داشتند که آقای کروبی زودتر اعلام آمادگی کرده بود و اعتقاد داشتند که چون ایشان رئیس مجلس بودهاند و سابقه این را نشان میدهد که رئیس مجلس بعدا کاندیدای ریاست جمهوری میشود، بقیه باید میپذیرفتند که آقای کروبی به عنوان کاندیدا مطرح شود. اما تحلیلی هم وجود داشت که شاید آمدن آقای کروبی همراهی جریان اصولگرای معقول را بدنبال خود نداشته باشد در نتیجه بهتر است که آقای هاشمی وارد انتخابات شود.
شرایط اصولگرایان با اصلاحطلبان متفاوت بود
وی گفت: با آمدن آقای هاشمی این تحلیل وجود داشت که اصلاح طلبان باید با واقع بینی به قضیه نگاه کنند و یک کاندیدا را برای انتخابات مطرح کنند. اما متاسفانه تنوع کاندیداها در این انتخابات شکل گرفت و ۴ کاندیدا از جانب اصلاحات معرفی شد. البته در آن زمان اصولگرایان هم کاندیداهای متنوعی داشتند، اما شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حتی عقبههای اصولگرایان از اصلاح طلبان متفاوت بود و اقتدار گرایان در این فرآیند از ابزارهایی استفاده میکردند که در اختیار اصلاح طلبان نبود. به همین علت به نظر من اولین اشتباه تفرق و ایجاد انفکاک در اندیشه و همگرائی بود که شاید بتوان گفت زمینه شکست اصلاح طلبان هم از همین جا ناشی میشد.
خانجانی با ذکر خاطرهای ادامه داد: من با یکی از کاندیداهای آن دوره صحبت کرده و به او گفتم که با این شرایط ارزیابی ما آن است که شما رای نمیآورید و ممکن است که آراء اصلاح طلبان را بشکنید، اما ایشان به من گفت که بنده وارد انتخابات میشوم و آراء قومی را به سمت خود جلب میکنم و در مرحله دوم به کمک سایر دوستان میروم در آن زمان هم پذیرفته شده بود که انتخابات به مرحله دوم کشیده میشود. پیش بینی کرده بودم
خانجانی گفت: در تابستان سال ۱۳۸۳ در جمع مسئولین روابط عمومی استانداری اردبیل بنده پیش بینی کرده و گفتم که بخشی از جریانهای اقتدارگرا علاقمند هستند که شخصیتهای خاصی بوجود بیایند و پیش بینی کردم که یکی از کاندیداهایی که احتمال پیروزی وی وجود دارد همین آقای احمدینژاد است. دلیلم هم آن بود که جریانی در کشور بر روی این محور فعالیت میکرد و از همه دیدگاهها و ابزارها و سازماندهیها برای این کار بهره میبرد.
این فعال اصلاح طلب افزود: شکست آقای هاشمی در آن انتخابات به این علت بود که ایشان مانند سایر کاندیداها وارد انتخابات نشد و اگر حلقه حفاظتی وی محدودیت ایجاد نکرده و ایشان به سمت شهرستانها حرکت میکرد و با مردم روبرو میشد، آن تلقیای که از آقای هاشمی به عنوان یک چهره کاخ نشین به وجود امده بود از بین میرفت.
خانجانی ادامه داد: در آن دوره یک سازماندهی بینظیر برای تخریب آقای هاشمی صورت گرفته بود و کتابهایی توسط برخی مجموعهها منتشر میشد که در این شکست بیتاثیر نبود و ما در همان دوره گزارشهایی از تخلفات و خطاهای پارهای از مجموعهها و سازمانها را به نهادهای ذی ربط گزارش کرده بودیم. در حقیقت آن تخریبها به گونهای بود که آقای هاشمی سنبل اشرافیت و خطاهای کل دوران جمهوری اسلامی تلقی شده بود. در آن زمان شبنامههای بسیاری در تیراژ وسیع برای تخریب آقای هاشمی منتشر شده بود که نمونههایی از آن برای تعقیب در اختیار دستگاه قضایی قرار گرفت. در حقیقت این موج تبلیغی و عدم همگرائی اصلاح طلبان سبب شد تا ذهنیت خاصی از آقای هاشمی بوجود بیاید و آراء را به سمت آقای احمدینژاد ببرد. آراء کروبی به سمت احمدینژاد رفت
وی در پاسخ به این سوال که چرا آراء آقای هاشمی در دور دوم کمتر از مجموع آراء اصلاح طلبان در دور اول بود به سلام نو گفت: در آن زمان تبلیغ آقای کروبی بر روی طبقات فرودست و آسیب پذیر بود و طبیعی بود که این تبلیغ بیشتر در شعارهای احمدینژاد تجلی پیدا میکرد. درصد بالایی از جریانی هم که حول محور آقای دکتر معین فعالیت میکرد، در دوم به سمت آقای هاشمی آمد. اما بیش از ۷۰ درصد آراء آقای کروبی به سمت احمدینژاد رفت، زیرا گفتمان احمدینژاد یک گفتمان توده وار بود و از ادبیاتی استفاده میکرد که مردم فکر میکردند ارمغان جدیدی برای طبقات آسیب پذیر آورده است. ضمن آنکه آراء آقایان لاریجانی و محسن رضائی هم به سمت آقای احمدینژاد رفت و فقط بخشی از آراء آقای قالیباف هم به سمت آقای هاشمی آمد. |