Notice: Constant html_javascript_convert_error_invvar already defined in /home/davtal/domains/davtalabin.com/public_html/modules/mod_typewriterticker/mod_typewriterticker.php on line 342
پنجشنبه, 06 اردیبهشت 1403

معرفی داوطلبان انتخابات

داوطلبان انتخابات مجلس و شوراها.

   اخبار انتخابات : آرشیو اخبار
انتخابات مجلس دهم ، مستقل ها و آقا محسن . مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
چهارشنبه, 02 اردیبهشت 1394 ساعت 21:22 بازدیدها:2318 مرتبه

انتخابات مجلس دهم ، مستقل ها و "آقا محسن". 
در خاطرات شهید باقری نقل است که روزی در اوایل جنگ ، فرمانده محسن سخنرانی کرد و موضوع سخنانش تهدیدات پس از جنگ بود. گویا رضایی دغدغه خود را اتحاد منطقه ای اعراب و محاصره و تحریم اقتصادی ایران بعد از جنگ عنوان می کند.


یاداداشت مهمان

اشاره:
«درباره خبر بازگشت محسن رضایی به سپاه پاسداران- 18 سال پس از بر تن کردن جامه سیاست ورزی به جای فعالیت در عرصه نظامی- واکنش های گسترده ای در پی داشته است.

آن تحلیل، حضور محسن رضایی را در مجلس شورای اسلامی با پشتوانه انتخابات گذشته ریاست جمهوری موثرتر دانسته و این تصور را که خروج او از سپاه تنها به قصد ریاست جمهوری بوده و بعد از دو بار ناکامی و در واقع سه حضور ناکام قصد بازگشت کرده به نفع این چهره ارزیابی نکرده بود خاصه این که در 18 سال گذشته بیشتر در عرصه های اقتصاد و سیاست های کلان ظاهر شده است.

تحلیل عصر ایران بر کلیت اهمیت حضور فرمانده سابق تاکید می ورزید و دیگر نامزدهای انتخاات 92 را نیز به مشارکت در انتخابات مجلس دهم فراخوانده بود تا رجال به قوه مقننه بازگردند و فارغ از مواضعی که آقای رضایی داشته یا دارد، پشتوانه آرای او را یادآور شده بود. متن حاضر -به قلم آقای علی صارمیان- البته از این نظر که نگاهی جانب دارانه دارد متفاوت است اما به سبب قوت تحلیل انعکاس می یابد:

1- دبیر میانه رو

محسن رضایی بچه مسجد سلیمان است . جایی که حافظه جمعی پدربزرگ ها از اکتشاف و تولید نفت ایران متوجه آنجاست .او از طیف کسانی است که خاطرات دوران استعمار نفتی را سینه به سینه شنیده است.

جایی که عمده منابع تامین نیروی انسانی جهت کار در انحصارات نفت جنوب از عشایر همان نواحی و  حتی دهقانان فقیر و بی چیز نواحی مرکزی تشکیل می گردید و در آغاز روند شکل گیری طبقه کارگر در ایران این اوضاع از آن جهت تیره می گردد که به گفته برخی منابع ” ارباب آن ها به علت ارتباط تنگاتنگی که با عاملان این شرکت داشتند، آن ها را وادار به کار می نمودند. مردمان تنگدست از جور زمانه  توان کارشان را یکبار برای همیشه به مالک فروخته بودند.

مجلس ، مستقل ها و

اینکه تاریخ رنجدیدگان و دسترنجشان را در ایران که نوشته است ، گرچه سوال ما نیست اما باید یادآور شد که به تناسب روند عمومی تاریخ نویسی در قرن بیستم، در ایران نیز این جریان عموماً به دست تاریخ نگارانی غافل از رنج سرمایه داری در حال انجام شدن است. امری که می توان آن را به حذف رنج از تاریخ سرمایه داری در ایران  نام نهاد و در رابطه با تاریخ، در آن به تکاپو پرداخت.

شاید برای شناخت محسن رضایی و ایده هایش در انتخابات گذشته ، باید نگاهی به تاریخ بیندازیم که سهم کسانی چون او در نگارش تاریخ و نه تاریخ معاصر ایران چه بوده است. اگر چه مستقل ها درتاریخ پس از انقلاب 57 ، نام کسانی است که  نه چپ بوده اند و نه راست ، اما محسن رضایی گویی هردو اینها بوده است. مستقل ها در افواه سیاسی جایی بین و چپ و راست ایرانی قرار می گرفته اند اما لزوما این در تاریخ معاصر ایرانی صادق نیست.

اصطلاحات چپ و راست از رايج ترين اصطلاحات در تقسيم بندي احزاب و جريانات سياسي جهان مي باشند. ريشه يابي تاريخي آنها ما را به انقلاب فرانسه مي رساند .

سال 1789 میلادی با كوشش انقلابيون فرانسوي ،لويي شانزدهم دستور تشكيل مجلسي طبقاتي را صادر كرد كه متشكل بود از اشراف ،كليسا  و عامه مردم .در اين مجلس بحث و گفتگو در خصوص حق وتو براي پادشاه در دستور كار قرار گرفت .بحث بر سر اين بود كه آيا در رژيم مشروطه سلطنتي كه در شرف تشكيل بود ،پادشاه مي تواند از حق اخذ تصميمي برتر از حاكميت ملي برخوردار باشد ،به عبارت ديگر آيا او مي تواند قدرتي برتر از قدرت نمايندگان مردم داشته اشد يا خير؟

براي اخذ آرا و ابراز عقيده در اين خصوص دو گروه موافق و  مخالف تشكيل شد .هواداران حق وتوي سلطنتي در طرف راست رييس مجلس و مخالفان آن در طرف چپ وي جاي گرفتند و به اين طريق تمايز بين جناح چپ و راست كه در ابتدا جنبه اي براي نشان دادن موقعيت مكاني بود، پديدار و كم كم اين دو واژه وارد اصطلاحات سياسي روز شد.

اما به مرور زمان تحولات گوناگوني در اين مفاهيم همانند بسياري از مفاهيم ديگر پديد آمد و معاني جديد ديگري را در خود گنجانيد .به عنوان نمونه  با انقلاب فرانسه كه دو گروه جمهوري خواه  و سلطنت طلب رودروي هم قرار گرفتند جمهوري خواهان تحت عنوان گروه چپ گرا و سلطنت طلبان با عنوان راست گرايان معروف شدند . همين طور بعد ها گروهي كه خواهان دخالت دين در نظام اجتماعي بودن به راست گرا و گروه موافق با تفكر جدايي دين از سياست به چپ گرا موسوم شدند.

اتفاقا اصطلاح ميانه رو نيز از همان ايام به وجود آمد كه نمايندگاني كه داراي تفكر ليبراليستي بودند در وسط مجلس مي نشستند.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، تا پيش از بر كناري بني صدر از رياست جمهوري اسلامي ايران در سال1360ش جناح هاي سياسي در نظام جمهوري اسلامي به دو جريان   "اسلامي "و "ملي " تقسيم شدند . اما پس از بر كناري او ، جناح هاي جديدي مشهور به چپ و راست در درون جريان اسلامي شكل گرفت كه از اوايل سال 1361ش اين جناح بندي ها به دولت و سپس به مجلس شوراي اسلامي تسري يافت كه عمدتا حول محور مسايل اقتصادي بود. بر اساس آن گروه هاي داخل نظام به دو دسته طرفدار اقتصاد دولتي و اقتصاد بازار آزاد تقسيم شدند.

مجلس ، مستقل ها و

در سال 1367ش در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس شوراي اسلامي كه "مجمع روحانيون مبارز"از "جامعه روحانيت مبارز تهران " جدا گرديد،دو جناح چپ و راست به شكلي آشكارتر و رسمي تر  و با نمودي بيشتر در سطح جامعه ظاهر گرديدند.

بحران اقتصادي سال هاي 1365ش و 1367ش،پايان جنگ و طرح مسئله باز سازي ،ديدگا هاي جديد اقتصادي همچون خصوصي سازي ،استقراض و طرح  مسائل جديد فرهنگي و سياسي  در كنار مسائل اقتصادي از جمله عواملي بودند كه زمينه ساز شكل گيري بارزتر دو جناح فوق را در جامعه سبب گرديدند.

درهمه این سالیان محسن رضایی فرمانده ارشد نظامی تنها نبود. او کسی که بود که به چپ ترین شکل ممکن در الغای ریاست بنی صدر نقش داشت و دراواخرجنگ و تا پایان دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی درشکل گیری جناح راست نقش آفرینی کرد.

او شاید به همان سبب که درآغاز گفته شد ، هرگز روحیات لیبرالیستی پیدا نکرد ، از چپ مذهبی برید ولی در جناح راست نظام هم ادغام نشد.

او حتی در اوایل دوران احمدی نژاد که همه برای او کف و سوت می زدند در کار کلان اقتصادی در سمت دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام که مستشار مستقیم رهبری است به ” فرایند فروپاشی اشکال اقتصاد طبیعی و ریشه دواندن روابط پولی – کالائی در کشور، در برابر نوکیسه ها  مسائلی را مطرح می ساخت، که کسی در داخل ایران قدرت تحلیل آن و یا مواجهه با موج عظیم رکود تورمی آینده و  حل آن را در خود نمی دید. ”

جایگاه او از نظر نظری همان جایگاه میانه بود. هرچند که در انتخابات 92 طیفی او را به سبب دستهای بزرگش به سخره می خواستند بگیرند و او می گفت که افتخارم بچه دهقان و کارگر بودن است. از این رو او با لیبرالها نیز میانه ای ندارد.

او میانه ای است که چپ می زند ولی از نظر تعهد به آرمان ها و مذهب و کیش و آیین از محافظه کاری ، سرسخت تراست. شاید نمونه خوبی برای عدم تطبیق راست و چپ در ایران با تعریف جهانی آن همین آقا محسن باشد.

از نظر اجتماعی او معتمدترین فرمانده جنگ در نزد امام خمینی (ره) بوده است. فراموش نکنیم اگر چه رضایی پنجمین فرمانده سپاه است اما اولین فرمانده ای بود که حکمش را به طور مستقیم از امام گرفت . رضایی هنوز هم به این خانواده وصل است و طیف روحانیون مبارز که عمدتا متاثر از دفتر بنیانگذار انقلاب  بوده اند ، برای او احترام قایلند.

مجلس ، مستقل ها و

از طرفی او طولانی ترین دوران خدمت در بحران های نظامی را هدایت کرده است. نه تنها در جنگ که در لبنان و سوریه نیز، بچه های آقا محسن ، هسته حزب اله لبنان را آموزش دادند.
تا قبل از انتخابات 92،او در طیف راست هنوز کاندیدای اصولگرای ریاست جمهوری محسوب میشد. این میانه خاص که او در برگرفته است ، الزاما به پای نتیجه ریش سفیدی و سیاست ورزی جناح راست نماند.

او با همین استقلال رای در میان حرکات چپ و راست ، میانه محسوب می شود.

از طرفی سابقه او در جنگ هشت ساله ، کارکردن با نیروهای هردو جناح چپ و راست بوده و هنوز هم در دوران صلح این رویه را دارد و انقطاعی با چپ و راست ندارد. میانه برای او جایی به معنای بی طرفی نیست. جایی برای ایستادن بر سر موضع در حاکمیت چپ و راست سیاسی ایران بوده است و شاید برای هردو طیف گاهی این عنصر میانه ، مزاحمی است که نمی گذارد نیروی غالب ، مرزهای نیروی مقابل را بشکند و سیستم تک صدایی چپ یا راست را حاکم سازد.لذا چپ و راست سنتی ایران ،گاهی از وی نیز دلخوشی نداشته اند.

چپ های جوان و راست های قد کشیده پس از جنگ در ملاحظات سیاسی هردو تمامیت خواه بوده اند.

البته این افراد شاید  از اندیشه‌های سوسیالیستی، مارکسیستی و آنارشیسم اروپا که بی خیر باشند اما انقلابی گری را به معنای فقدان ضد انقلاب می دانسته اند و نتایج کار همانست. این افراد و تفکر با وجود اینکه ، هرگز از مارکسیسم پیروی نکردند اما روش لنینی را گاهی برای دفع مزاحمان انقلاب برمی گزیدند. در این وسط، میانه روی نیز معنای عدم همراهی و گاهی بوی خیانت می دهد و محسن رضایی در میانه مانده است، چه درجنگ و چه در دورانی که سرداران جنگ به خانه برگشتند و طیف های سیاسی بعد از جنگ را تشکیل دادند.

میانه اما مهمترین قسمت هر طیف بندی سیاسی در هنگامه تبدیل نهضت به نظام  است. جایی که امام خمینی و رهبر معظم انقلاب سعی کرده اند ، آنجا را به عنوان مغز حرکت ساز و متعادل کننده نظام برای افراد میانه حفظ کند.

شاید هم بدین سبب است که مجمع تشخیص مصالح عالیه نظام را همین افراد میانه از هردو طیف سیاسی تشکیل داده اند و شاید به خصال برادر محسن ، همین دبیری مجمع و سرفصل بندی کار مصالح عالی نظام را به وی سپرده اند.

2- رضایی و اقتصاد سیاسی پس از جنگ

در خاطرات شهید  شهید باقری نقل  است که  روزی در اوایل جنگ ، فرمانده محسن سخنرانی کرد و موضوع سخنانش تهدیدات پس از جنگ بود. گویا رضایی دغدغه خود را اتحاد منطقه ای اعراب و محاصره و تحریم اقتصادی ایران بعد از جنگ عنوان می کند. به قرینه این خاطره رضایی پس از جداشدن از سپاه به سراغ اقتصاد رفت و سیاست های اقتصادی را در اقتصاد به شدت سیاسی شده پس از جنگ پی گرفت. او اقتصاد را به طور اکادمیک خوانده است اما به عنوان یک استراتژیست به مساله اقتصاد ایران نگاه می کند.

گرچه دولت های  سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد از برنامه های اقتصادی او بهره ای نگرفتند ، اما در مجمع تشخیص ، سند چشم انداز و سیاست های کلان دیگر  بیشتر از همه با شاخص های اقتصادی مد نظر یک "فرا  ریس جمهور" تدوین یافت.

مجلس ، مستقل ها و


شاید اگر اقتصاد ایران در تولید رشد میکرد، او دغدغه طبقه کارگر را می داشت.
بنا به تعریفی، ” وجود سرمایه داری، پیش فرض وجود پرولتاریاست. توسعه سرمایه داری و پرولتاریایی شدن، دو بعد یک فرایند تاریخی هستند که از طریق آنها رشد و تمرکز شکل جدیدی از تولید ثروت بر روی خاکستر شیوه گذشته تولید به وسیله تعداد معدودی از افراد صورت می گیرد، اما به عبارت دیگر، در نتیجه این فرایند نظام سنتی تولید تخریب می شود و دهقانان و تولیدکنندگان خرده پا از ابزارهای تولید منفک می شوند. این فرایند موجب سرازیر شدن افراد جویای کار به سوی شهرها می شود. فرآیندهای پرولتاریایی شدن در ایران از این روند عمومی تاریخ جدا نیست".

شکل گیری جریان عدالتخواه و معترض به وضع موجود ، یکبار احمدی نژاد را رییس جمهور کرد. در جهان معلول انقلاب صنعتی و پیدایش دو طبقه کوچک ولی ثروتمند بورژوازی و طبقه بسیار گسترده و فقیر بوده است که همگی به تولید متکی بوده اند. با افزایش تولید و به وجود آمدن سرمایه داری جهانی شکل گیری این دو طبقه نیز بعدی جهانی یافت و شاید این شکل گیری نیم بند سرمایه داری در ایران ،عرصه را برای پیدایش نیروهای عدالتخواه و اندیشه های سوسیالیسی ابتدای انقلاب  در ایران مهیا نمود و احمدی نژاد با شعارهای عام پسند توانست بر نماینده و تابلوی دوران اقتصادی متمرکز بر سرمایه داری ایران پس از جنگ یعنی هاشمی رفسنجانی فایق آید.

بسیار غم انگیز است که نیروهای معتدل  و نگران دموکراسی  و نگران طبقه فرودست درایران هرگز نتوانستند به قدرت سیاسی برسند.

آنها یا در شیب تند چپ انقلابی هضم شدند ، یا در شعارهای راست تندرو کشتی شان شکست و یا اصلا خود دچار اشتباه جدا شدن از انقلاب و پیاده شدن از قطار نظام شدند. اگر این جریان که از صدر مشروطه  به نام‌هایی چون اجتماعیون - عامیون و یا طرفداران دموکراسی اجتماعی که _ ترجمه تحت اللفظی سوسیال دموکراسی است_یاد می شدند به قدرت می رسیدند ، شاید هرگز تندروی های چپ روانه در تاریخ ایران اتفاق نمی افتاد. بسیاری در ایران از اندیشه‌های میانه روی  تبعیت نمی‌کردند که این خود به معنای دوری از محافظه کاری و کار انقلابی برایشان مفهوم داشت.

مجلس ، مستقل ها و

آنها به عنوان نمایندگان عام مردم گاهی از پهلوی چپ اسلامی زاده شدند و گاهی از دنده راست اصولگرایان اقدام به عمل سیاسی کردند.

اگر جناح راست بیشتر تحصیلکردگانش را به واسطه علاقه به حوزه سنتی اش یعنی بازار ، به انگلستان فرستاد و به جای سیاست اقتصاد خواند، جناح چپ مشغول رکن چهارم و سیاست ژورنالیستی شد.

همین خلا ، چپ های برخاسته از جایگاه راست را در سال 84 به پیروزی رساند. احمدی نژاد یک انقلابی دو آتشه به نظر می رسید که می خواهد با کلنگش کاخ ها را خشت خشت بردارد و به خانه های توسری خورده مملکت اضافه کند. او اولین مشت را حواله میانه روهایی کرد که قصد پادرمیانی داشتند.

احمدی نژاد هم انقلابی گری را در دست اندازی دولت به اقتصاد سیاسی ایران به شیوه ای انقلابی می دانست.

اکنون نتایج این دوران  یعنی سالهای 1384 الی 1392در جلوی روی ماست و اصولگرایان می توانند قیاس کنند که اگر بر محسن رضایی توافق می کزدند و  رییس جمهور می شد، حال چه کارنامه ای در اعتبارتاریخی ملت داشتند.

گرچه به علت تجارب عملی و شهرت سیاسی، قالیباف نیز می توانست جایگاه ریاست جمهوری را کسب کند، اما این محسن رضایی بود که طرحی نو برای مستضعفان و طبقه محروم داشت که لاجرم به نتایجی متفاوت با احمدی نژاد منجر نمی شد. انتخابات 84 باعث شد که رضایی از اصولگرایان فاصله بگیرد و به ریاست معنوی حزب ناساخته ای به نام مستقل ها برسد.

علاقة او به عدالت اجتماعی و مساوات طلبی بیشتر در عقاید اسلامی و دردمندی اجتماعی‌اش ریشه داشت نه در تئوریهای  شبه مارکسیستی احزاب  چپ و یا مردمگرایی بی تدبیر احمدی نژاد. سال 1388 عقاید وی  مخفی بود. او چنان به تئوری مستقل ها ایمان داشت که درانتخاباتی شرکت کند که قطبین سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا، جایی برای حد وسط نگذاشته بودند.

3- برادر محسن و ریاست مستقل ها در انتخاباتی دیگر

نه اصولگرایی تعطیل می شود و نه اصلاح طلبی. این اصولگرایان و اصلاح طلبانند که  به تناوب در شانه خاکی سیاست می افتند و متوقف می شوند و راه برای دیگری باز می شود. وجود اصول و لزوم  اصلاح هردو لازمه یک سیستم هستند. آنچه ضد سیستم است رکود در مقادیر اصول و تناسب نداشتن اصلاحات با ظرفیت یک نظام سیاسی است.

اگر هر روز اصول جدیدی را به یک نظام سیاسی اضافه کنیم و لازم الرعایه شوند ،تحرک جامعه را سد کرده ایم و تصلب به سراغمان خواهد امد. اصلاحات پی در پی و پیاده کردن  رویاهای ایده آلی در زمین سفت سیاست نیز ، همان نتیجه را خواهد داشت. چرا که هم ظن اصولگرایان مبنی بر توطئه اصلاح طلبان برای برانداختن سیستم را به دنبال دارد و هم معدل خواسته ها  و تغییرات مد نظر طرفداران اصلاح سیاست های جاری را از توان سیاسیون  حاضردر میدان  بالاترمی برد و آنها را در حد تدارکاتچی تعیین می کند ولو حرکت موفق آرامی در حوزه های دیگر پی گرفته باشند. نتیجه این شور بی منطق ،سرخوردگی و یاس و ناامیدی از اصلاح طلبان معتدل  و اضافه شدن به جمع افرادی  است که کل سیستم را ناکارآمد می دانند.

البته ریزش اصلاح گرایان به رشد اصولگرایان نخواهد انجامید. مگر اینکه اصولگراها از تغییراتی بیشتر از اصلاح طلبان دم زنند. چنانکه احمدی نژاد گفت و رای گرفت. به هرحال وقتی که گفتمان  موجب رکود می شود ، نجواها برای تغییر مسیر برای جلوگیری از تعطیل مسیر آغاز می شود.

انتخابات 24 خرداد ماه در فضای  کمبود ایده کلی برگزار شد.

عدم حضور  اصلاح طلبان  حداکثری در سطح کاندیداتوری در انتخابات اخیر  نتیجه مشخصی داشت و آن این بود که تمامی کاندیداها ولو سابقه در میانه اصلاح طلبان داشته باشند ، متعلق به اردوگاه اصولگرا ها هستند.طرفه آنکه با جبهه بندی اصولگرایان حول محور اشخاص ، دو طیف متحد و پایداری نتوانستند که کل مجموعه  اصولگرایان جدید را پوشش دهند.

مستقل ها ی اصولگرا کسری مشابه با دو طیف دیگر دارند.  چه آنکه   طیف محسن رضایی هم ظرفیت اضافه شدن به همین روند هم اصولگرایی و هم اصلاح طلبی را خواهند داشت.  آنها یک نیروی بالقوه اند که دلایلی برای هضم نشدن در سه  طیف یاد شده اصولگرایان یعنی پایداری و متحد و جبهه اصلاح طلبان برای خود داشتند.

از دید آنها موضوع جوانی و پیری یک انقلاب و ترکیب اصلاح و اصول در یک نظام سیاسی  که  از مباحث شجاعانه رهبری است _ که در کرمانشاه به عنوان یک ایده مشروح و قابل تدوین _ مطرح شد ، آغاز جدا سری از لایه های پرنفوذ اصولگرایان  و اصلاح طلبان است.  این اتفاقی است که موجب نوزایی اصول گراهای معتقد به اصلاحات متناسب  خواهد شد. اگر در گذشته علی مطهری شاخص این جریان محسوب می شد در انتخابات 1392حالا محسن رضایی بدون ارتباط تشکیلا تی  سعی کرد که این عدم هضم در دو جریان مورد اشاره اتفاق نیفتد.

رای رضایی می توانست رای حسن روحانی و یا جلیلی باشد. اما او پایگاه رایی که داشت را ( البته با احتساب آراء قومی) با آبرو داری به عنوان جایگاه مستقل ها حفظ کرد.

سبد رایی که در سیاست قطبی ایران ، غنیمتی جنگی محسوب می شود.

حالا شاید در آینده و منتظر  اصولگرای مستقلی در میان اصولگرایان تازه نفس و صاحب ایده بود.اما اصولگراین یکبار رایشان را با احمدی نژاد تاخت زده اند و در غیاب ایده کلی، این حسن روحانی بود که میانه میدان را  در سال 92 بدون آنکه چون محسن رضایی مستقل باشد به دست آورد.

او ظرف یک هفته با بازی ظریف اصلاح طلبان ، انتخابات را قطبی کرد و اعتدال او رنگ اصلاح طلبانی را گرفت که سبد رایشان بی صاحب مانده بود.

شاید محسن رضایی اگر در سالهای گذشته میانه میدان را به چپ یا راست باخته بود، هرگز رایی با نام میانه روی و به شکل اصلاح طلبی به وجود نمی آمد.

او حالا می تواند اراده ای قوی تر برای میانه میدان بین چپ و راست داشته باشد ، گرچه در فعلیت دادن به این اراده معمولا اشتباهاتی دارد که موجب می شود ، حسن روحانی به عنوان نماینده جریان میانه و اعتدال به جای او به کرسی ریاست جمهوری تکیه زند.

اشتباهاتی چون تیم تبلیغاتی غیرموثر که رای طبقه متوسط را از سبد رای مستقل ها کندند و او چون ژنرالی بی سرباز ، یک تنه باید برای خود و ایده هایش ما به ازای قابل فهمی درست می کرد سبب شد رضایی نتواند  خود را آنگونه که هست معرفی کند در نتیجه آن گونه معرفی شد که رقبا می خواستند.

این اشتباه را قالیباف نیز داشت. اما اشتباهات قالیباف مربوط به شخص خودش بود و نه تیم اش.

4- رضایی و آینده مستقل ها

به نوعی آینده مستقل های نظام سیاسی ایران به آینده محسن رضایی گره خورده است. او سرداری است که نه چون آندره مالرو که پس از جنگ وزیر فرهنگ فرانسه شد و نه چون بعضی سرداران جنگ را در خاکریزها ببیند و همیشه منتظر لحظات جنگ باشد.

او در سپهر سیاست ایران نخواست که چون خلیل ملکی   که از حزب توده انشعاب کرد و نیروی سوم شد، ازنظام انشعاب کند.اما راه سومی را گشود که در خروج از غبار شاید بتواند آن را به مردم نشان دهد.

او می توانست جایگاه مستقل ها را درمیانه چپ و راست ، جایگاه برتررای  قراردهد.باید منتظر بود که او اکنون چه در سر دارد.

چنین می نماید تحرکات اخیر رضایی از جمله زمزمه بازگشت به سپاه و اظهار نظر با تاخیر ولی از سر تأمل او در خصوص بیانیه ژنو و همچنین سخنرانی چند وقت پیش او در نماز جمعه تهران را به لحاظ نماد شناسی باز تعریف جریان مستقل های ارزشی دانست.

در این بازتعریف، اصراری به حذف یا نادیده انگاشتن جریان های چپ و راست نیست بلکه در کنار و بلکه فراتر از آنها "جریان انقلابی" معرفی می شود که می تواند از هر دو جناح هم یادگیری کند. چهار مولفه اصلی این جریان،  بازگشت به ارزشهای اول انقلاب، حفظ چهارچوب نظام ، توجه به توده های مردم و نیازهای فرهنگی و اجتماعی  و حرکت در پارادایم رهبری می تواند باشد.

5- رضایی و مجلس آینده

اظهار نظرها در خصوص آینده سیاسی رضایی به ویژه با خبر بازگشت او به پاسداری (و نه سپاه!) فراوان است.

از سویی کنعانی مقدم او را برحذر از فعالیت های سیاسی می داند و دیگر سو رئوفیان او را فعال در تشکل های سیاسی می خواند اما یک نکته در این میان مهم است و آن اینکه در کنار گفتمان اعتدال _که گفتمان غالب سیاسی امروز ایران است _ با گفتمان جریان میانه انقلابی می توان قرابتی یافت که محسن رضایی را وجه مشترک گروه های سیاسی قرار دهد و از سوی پایگاه قوی رضایی در غرب و جنوب کشور که در آراء او نمود یافت می تواند زمینه اجرای فدرالیزم اقتصادی را در قالب مجلس شکل دهد.

از این رو حضور رضایی در مجلس آینده را می توان فرصتی برای گفتمان مستقل انقلابی و نیز پاسخی به راهبردی های منطقه ای باشد، اما باید دید آیا رضایی از پس چند بار حضور در انتخابات آمادگی نقش آفرینی در چنین میدانی را دارد یا خیر!

 

افزودن نظر


کد امنیتی
تصویر جدید

خراسان شمالی


آمار بازدیدکنندگان

772امروزmod_vvisit_counter
958دیروزmod_vvisit_counter
6173این هفتهmod_vvisit_counter
8932هفته گذشتهmod_vvisit_counter
35383این ماهmod_vvisit_counter
23469ماه گذشتهmod_vvisit_counter
19365428کل بازدیدهاmod_vvisit_counter

بازدیدکنندگان: 12 مهمان حاضر
IP شما: 18.226.177.223
Mozilla 5.0, 
امروز: 06 اردیبهشت 1403