تعدادی از یادداشت های تلگرامی دکتر عبداللهی: تعریف دموکراسی، آدمهای که کلاس شان جهانی است،روزی روزگاری، تمرین سکوت، درد نوشتن و... چاپ
یکشنبه, 02 اردیبهشت 1397 ساعت 21:53 بازدیدها:2117 مرتبه

تعریف کلمه دمکراسی با توجه به یادداشت های تلگرامی دکتر کریم عبداللهی. 
(( ....تحمل افکار دیگران و احترام به دگر اندیشان ،بی تفاوت نبودن به درد هم نوع ، دروغ و ریا و بی تفاوتی را کلا از زندگی حذف کردن و قانع بودن به دست رنج خود و تجاوز نکردن به حقوق دیگران، نزاکت اجتماعی و اعتقاد به سخت کار کردن. به قولی قانع نبودن به پراید نرفتن به دنبال اخذ مدرک دکترا و دوری جستن از خشونت و حذف رقیب ...و ... اینها یعنی دمکراسی نه اینکه دمکراسی را فقط در شکل و نوع حکومت ببینیم. دمکراسی بیشتر در مسایل اجتماعی هست تا

برسیم به مسایل سیاسی. به عبارتی بنده دمکراسی را بیشتر در مسایل اجتماعی میبینم تا سیاسی. چرا که این مهم اتفاق نیفتد اون هم حاصل نخواهد شد به عبارتی در یک تعریف، بنده دمکراسی را تا حدودی به معنی تربیت و اصلاح اذهان میدانم البته جدا از تعریفی که در علم سیاست به معنای حکومت مردم به مردم یا شایسته سالاری و غیر هست این بحث بنده در واقع یک مرحله قبل از این تعاریف است چرا که تا زمانی خود شخص درست تربیت نشود و مطلقا از ضد ارزش های انسانی و اخلاقی دوری نکند حتی به سیستم درستی هم در سیاست برسیم که ممکن نیست  باز اون فرد مسوول، منافع شخصی خود را در نظر خواهد گرفت تا منافع سیستم و منافع ملی را . ...و.... ))
کریم عبداللهی. دی ماه 94.

سلام
این تعریف شخصی دمکراسی را با اجازه شما بزرگان ارسال میکنم چون واقعا دلم میخواهد چنانچه علاقه و فرصت داشتید نظر خود را در این خصوص بیان نماید لذا میخواهم با توجه به مجموع افکار همکاران و اساتید همراه ، به یک تعریف مشترک به عبارتی به یک پارادایم فکری مشترک از جامعه مدنی برسیم تا بتوانیم برویم سراغ یک تعریف از مفاهیم اولیه و بنیادین یک جامعه مردم سالارانه.  چرا که برای رسیدن به یک اجماع فکری در هر چارچوبی به تعاریف مفاهیم مشترکی نیاز هست و متاسفانه به نظر بنده مشکل اساسی اصلاح طلبان امروز جامعه ما هم همین هست که به یک اجماع فکری نرسیده اند و به اجتماع (جامعه ) تبدیل نشده اند. اگر بخواهیم واقعا اصلاح طلب باشیم و به سمت جامعه مدنی قدم برداریم بایستی اصول بنیادین و مفاهیم اولیه دموکراسی را بشناسیم به عنوان مثال اگر کسی میخواهد یک ساختمان بسازد باید تعریفی از ساختمان و مواد اولیه و اجزاء سازنده آن داشته باشد و یا کسی میخواهد به جامعه مدنی برسد باید از مفاهیم حقوق شهروندی شناخت حداقلی داشته باشد نه اینکه مثل اکثر نمایندگان فعلی مجلس افتخارشون این است که هیچ فیلمی از اسکار تا به حال ندیده اند و میخواهند بهشت بسازند ولی تعریفی از بهشت ندارند... غیره. وقتی یک  نماینده مجلس از حقوق شهروندی، از حقوق اولیه بشر، از حقوق برابر زنان، از حقوق برابر قومیت ها و... غیره اطلاعی ندارند چگونه میخواهند از آنها دفاع کنند. البته میدانم شاید اصلا مساله دفاع از این موضوعات نیست بلکه مساله اصلی بیشتر نادیده انگاشتن این موضوعات باشد.
یک عده واقعا حتی آگاهانه نمیخواهند به این موضوعات که نیاز اولیه یک اجتماع بشری است پرداخته شود...
دو تا کبوتر در قفس داشتند باهم حرف میزدند یکی از کبوتر ها به اون یکی میگه بیا پرواز کنیم بریم خودمون را آزاد کنیم اون یکی میگه چرا میخواهی پرواز کنی. واقعا براش جوابی پیدا نمیکنه چون میبینه اصلا این کبوتر بی چاره تعریف درستی از آزادی و پرواز نمیداند بهش نگاه میکنه میگه سوال این نیست که چرا من میخواهم پرواز کنم بلکه سوال این است که تو چرا نمیخواهی پرواز کنی و آزادی خود را به دست بیاوری؟ ؟؟
یه مثال دیگه میزنم روزی پرنده ای که در قفس بود در کنار تنگ ماهی قرار میدهند  به ماهی نگاه میکند و بهش میگوید تو که درب قفس تو که باز هست چرا پرواز نمیکنی و خودت را از دست این آدمها نجات نمیدهی؟ ماهی فقط نگاه میکنه چون اصلا متوجه نمیشود که اون پرنده داشت از چی سخن میگفت چرا که اصلا مفاهیم آزادی و پرواز براش تعریف نشده بود و مفهومی براش نداشت و بیشترین لذتش در حصار آب موندن است در واقع افسوس که این پرنده نمیدانست ماهی تعریفش از آزادی غلط هست یا حداقل تعریف محدودی از آزادی را میفهمد. و مهمتر از آن که ماهی کلا پرواز بلد نبود. پس عزیزانم کلا یک عده از آدمها ذاتا با افکار ارباب رعیتی زندگی میکنند و از دستور و اطاعت لذت میبرند تا زندگی آزادمنشانه و به نظر من این هم دلیل دارد چرا که یک عده از انسانها ذاتا آزاد و بزرگ به دنیا می آیند ولی یک تعداد از افراد بزرگی را با زحمت و تلاش و مطالعه خودشان به دست می آورند ولی متاسفانه یک تعداد هرگز به بزرگی نمیرسند چون نمیدانند بزرگی چیست و نمیخواهند بزرگی را تجربه کنند و خیلی وقت ها بزرگی را با غرور که از جهالت ناشی میشود اشتباه میگیرند.
تقدیم به همه اساتید خودم
دوستان میدانم در پیشگاه شما بزرگان یادداشت نوشتن بنده ماهی به گیلان بردن است ولی خوب چه کنم که دوست دارم درد دلها و حرفهایم را با شما در میان بگذارم . با تمام احترام و ارادت.
((کریم عبداللهی دانشگاه شهید بهشتی ))

تعریفی که بنده از دموکراسی گذاشته ام بیشتر یک نظر شخصی و خارج از مباحث و تعریف های است که در کتابهای دانشگاهی به آنها اشاره شده است. یعنی در واقع نه تنها دمکراسی را عین توسعه یافتگی و توسعه یافتگی را عین رسیدن به دمکراسی بخصوص در مسایل و مفاهیم اجتماعی و فرهنگی میدانم فراتر از آن دمکراسی را مساوی با تربیت صحیح و رسیدند به سطحی از آگاهی و نزاکت اجتماعی میدانم که انسان ها به مرحله ای از خودآگاهی رسیده اند و یا میرسند که بدون ترس و کنترل از بیرون و سانسور خودشان آگاهانه مسایل و رفتارها و اخلاق انسانی را فهمیده و رعایت میکنند از جمله به حقوق هم تجاوز نمیکنند حق همدیگر را پایمال نمیکنند مطلقا دروغ نمیگویند ریا و تظاهر و چابلوسی بلد نیستند به مسائل پیرامونی بی تفاوت نیستند به هم نوع کمک میکنند به زیر دست خود زور نگفته از خشونت مطلقا استفاده نمیکنند. اهل تعامل و گفتگو هستند . این موضوع را کاملا فهمیده اند که همه انسانها از هر نژاد و دین و جنسیت کاملا از حقوق برابر  برخوردار هستند. همه از فرصت های مساوی و حقوق برابر و حق آزادی بیان. آزادی مذهب. آزادی لباس. آزادی اندیشه و...  برخوردار هستند . شایسته سالاری جای انتصاب و امتیاز و اختلاص و استعمار و استبداد را گرفته و انسانها با توجه به لیاقتی که دارند ارتقاع پیدا میکنند نه براساس ارتباط و رانت و وووو . دمکراسی یعنی این، و کاری هم به غرب و شرق ندارد که کی چکار کرده یا میکند. دمکراسی یعنی احترام به کرامت انسانی فارغ از هر رنگ و بوی. یعنی تعالی فطرت و ذات الهی انسان.
دمکراسی یک بحث رشد انسانی هست رشد اندیشه و کاملا یک بحث توسعه اجتماعی هست نه فقط توسعه شکل حکومت و یا توجه محض به مسائل سیاسی ......
زنده باد انسانهای که برای دمکراسی نه در حرف و شعار بلکه در عمل هر چند قدمی کوچک برمیدارند با قلم با آموزش با کار ...
ضمنا یادمان باشد که یک شبه نمیتوان به دمکراسی رسید دمکراسی زمانبر هست هزینه و زحمت دارد دمکراسی را نه میشود وارد کرد و نه کشوری میتواند به کشور دیگری تحمیل کند فقط باید خود ملت یک کشور برای دمکراسی و آزادی شب و روز تلاش بکنند از آموزش نونهالان تا کار شبانه روزی برای آبادانی و پیشرفت کشور در تمامی سطوح.  باید خود ملت یک کشور انتخاب کنند که چی میخواهند.
(( کریم عبداللهی ))

(( آدمهای که کلاس شان جهانیست.))
ما در ایران کمتر کسانی را داریم که از کلاس جهانی (با رویکرد علمی) برخوردار باشند افرادی معدودی در رشته های فنی و پزشکی داریم که البته آنها هم تربیت یافته و تحصیل کرده کشورهای غربی هستند متاسفانه در رشته های علوم انسانی حتی اینجور افراد هم نداریم. کسانی که نظریه پرداز بوده و صاحب مکتب فکری باشند و مطلبی به اندیشه و فلسفه جهانی افزوده باشند و یا در تولید علم و اندیشه جهانی سهمی داشته باشند متاسفانه نداریم. مثلا بحث گفتگوی تمدنهای آقای خاتمی خوب بود با اینکه پشتوانه قوی علمی نداشت ولی حرفی بود که ادامه حرف رهبران ایدالیست جهان بود و مثلا در مقابل برخورد تمدن های ساموئل هانتینگتون قرار میگرفت و دنیا این سخن را بیشتر پسند میکرد تا حرف رئالیست های محض همچون هانتینگتون و فوکویاما و پایان تاریخ و غیره . اگر چه امروزه در نظام بین الملل حرف اینها جاریست و خرده فرهنگ ها به نفع فرهنگ های قوی و متنوع کنار میکشند و  از بین میروند.
شاید مهمترین دلیل آن، محیط کشورهای جهان سوم است که باعث شده افراد، زیاد نتوانند از نظر فکری تا جای رشد کنند که یک مرحله از افکار زمان خود جلوتر حرکت کنند تا چیز جدیدی به داشته های جهانی اضافه کنند و ماندگار شوند. همیشه در طول تاریخ انسانهای که صاحب اندیشه بودند یا با به دست آوردن پول و مقام متوقف میشوند یا مثل قتل های زنجیره ای ( در همه کشورها ) کشته میشوند یا در کشورهای دیگر پراکنده و یا گوشه نشین شده و به فراموشی سپرده میشوند. به خاطر همین همیشه چرخه گردش نخبگان در کشورهای جهان سوم معیوب است. و از طرفی چون روشنفکری در این کشورها ناقص الخلقه به دنیا آمده و به جای یادگیری علم و اخلاق روشنفکری، فقط دنبال اسم و اخذ مدرک و ظواهر روشنفکری و... هستند لذا همین کژ فهمی روشنفکری، تحصیلکردگان جامعه ما را در یک دایره تسلسلی اسیر خود بزرگ بینی و فخر فروشی کرده... که باعث شده روشنفکران خود را از متن جامعه جدا بدانند و مثل عوام و بدتر از آنها به محیط پیرامونی خود بی تفاوت باشند حداقل به خاطر آن ترس و خفگانی که در این جوامع حاکم است ریسک آگاه کردن عوام را به جان نمیخرند.
انسان واقعا مانده از کجا بگوید مشکلات جوامع جهان سوم خیلی ریشه ای و بنیادین هست یعنی در واقع میتوان گفت این کشورها در مرحله خور و خواب و خشم و شهوت باقیمانده اند و رشد نکرده اند حتی نحوه و فرهنگ لباس پوشیدن و بهداشت و آداب سخن گفتن وغیره و غیره را هنوز درست یاد نگرفته اند. میبینی طرف کت شلوار را با کتانی پوشیده هفته ای یک بار حمام نرفته موی دماغ و گوش زده بیرون پیراهن زرد را با کمربند مشکی سفت بسته ولی تظاهر و دروغ را کاملا حرفه ای بلد هست و ادعای داشتن بصیرت و دلواپسی و درد مردم و... هم میکند و تسبیح و چند تا انگشتری هم دارد و روز به روز به تعداد انگشتری ها اضافه میکند. ولی مطلقا برای آگاه کردن خودش وقت نمیگذارد فقط سعی میکند که دیگران را از کارهای که از نظر وی نادرست هستند پرهیز کند. این موضوع در همه اقشار جامعه حتی از جمله قشر دانشگاهی و روحانیت و همه و همه در سطح گسترده به چشم می‌خورد.
شبیه همین موضوع در خانمها هم صدق میکند پس خانمها زیاد خوشحال نباشند وضعیت آنها بهتر از آقایان نیست میبینی کلا با آب و بهداشت بیگانه هستند ولی انواع آرایش ها کرده اند و فکر میکنند با آرایش خوشگلتر و زیبا تر میشوند ولی متاسفانه نمیدانند که آرایش جز وجود آنها نیست و یک چیز تصنعی بوده و تاثیری در جذابیت فرد ندارد. به جای صیقل دادن روح و جسم خود، بزک میزنند بهتر نیست به جای این همه آرایش یک مقدار به بهداشت روحی و روانی و فکری و جسمی وقت گذاشته و از چربی های اضافه کم کنید. من معتقد هستم ذهن انسانها دقیقا با چربی دور کمر ارتباط مستقیم دارد انسانهای که اهل مطالعه و تفکر هستند هرگز دچار چاقی مفرط نمیشوند.
حالا الغرض، اگر از این بعد نگاه کنیم شما در جامعه ای که هنوز اکثریت، فرهنگ لباس پوشیدن و نمیدانم بهداشت فردی و هزاران مورد ریز و درشت را بلد نیستند چه انتظاری دارید که به این زودی مثلا دمکراسی حاکم شود و مردم و بخصوص مسئولین به حقوق شهروندی و حقوق برابر زنان و شایسته سالاری و غیره پایبند باشند. البته در این جوامع مردم جلوتر از مسئولین آن حرکت میکنند مسئولین نسبت به مردم مشکلات بیشتری دارند و تخلفات بیشتری مرتکب میشوند.
از همه عجیب تر کسانی باید در خصوص صلاحیت تو تصمیم بگیرند که حتی در طول زندگی یک کتاب را کامل نخوانده اند یک مسافرت علمی یک لباس خوب یک ظاهر شیک یک بهداشت درست یک تعامل مسالمت‌آمیز یک احترام و.... ندیده اند و مهمتر از همه هیچ موقع عشق ورزیدن به انسانها را درک نکرده اند و به همه به عنوان دشمن و غیر خودی نگاه کرده اند بنابراین هرگز نمیتوانند عاشق انسانها شوند فقط یک چیز را خوب بلدند همه چیز را مال خود میدانند و دوست ندارند هیچ

کس را تا ابد در قدرت و ثروت و تصمیم گیری شریک کنند و عقاید و افکار دیگران را نادرست و غلط میپندارند و به خاطر همین به جای تعامل و همکاری، دگر اندیشان را در مقابل خود میبینند و چون فکر میکنند همیشه حق با آنهاست سعی میکنند بقیه افکار و اندیشه ها را از جامعه حذف کنند و همه را مجبور به تک صدای و اطاعت کرده و مثل اکثر کشورهای جهان سوم از شکل گیری احزاب و گروهها با تنوع عقاید و اندیشه ها جلوگیری میکنند... این موارد و هزاران مورد دیگر باعث شده آن انتظاری که از تحصیلکردگان و روشنفکران واقعی در سطح جهانی میرود در کشورهای جهان سوم رشد نکنند و در سطحی عقیم مانده و از دور خارج شوند پس عزیزان دانشجو در هر کاری که شروع کرده اید به حداقل ها قانع نباشید و به اوج قله فکر کنید و سعی کنید به آن بی انتها برسید ...
((دکتر عبداللهی ))
@drkarimabdollahi
لطفا مطالب و یادداشت ها را به اشتراک بگذارید..

(( روزی روزگاری ))
تمام موجودات جنگل در یک شب تابستانی زیر نور مهتاب در جنگل دور هم جمع شدند و آتشی روشن کردند و بعد از جشن و پایکوبی شروع به طرح مسائل و مشکلات خود و اینکه چگونه از دست انسان خود را نجات دهند به فکر چاره افتادند هر کدام از حیوانات جنگل پیشنهادی مطرح کرد مثلا یکی گفت بیاید لوئی جرگه تشکیل بدهیم انتخابات برگزار کنیم یکی گفت انسان را سلطان جنگل قرار دهیم بلاخره کلی پیشنهاد مطرح شد ولی به نتیجه نرسیدند چرا که تعدادی از این موجودات  که منابع و منافع جنگل در انحصار قدرت آنها بود از به خطر افتادن قدرتشان واهمه داشتند در این میان خر که بیشتر از همه از انسان ضربه خورده بود و بیشتر از همه میترسید پیشنهاد جالبی داد گفت ما که نمیتوانیم در مقابل این موجود دوپا کاری از پیش ببریم پس بهتره هر کسی هر قدرتی دارد به انسان ببخشد بلکه انسان کاملا از همه چیز سیر و اشباع شود و وقتی دید همه چیز دارد و کاملا اشباع شد شاید آن موقع دیگر با ما حیوانات جنگل کاری نخواهد داشت و ما را به حال خود رها خواهد کرد. همه با این پیشنهاد خر موافقت کردند و هر کسی هر قدرتی داشت به انسان بخشید شیر گفت قدرت من مال انسان عقاب گفت تیزبینی چشمهای من هم مال انسان مار گفت فرصت طلبی و ماجرا جوئی من هم مال انسان همه موجودات قدرت خود را دادند به انسان، انسان شد قویترین موجود روی زمین همه و همه موجودات شروع کردند به خوشحالی که همه چیز خود را دادیم به این موجود دو پا دیگر از امروز با ما کاری نخواهد داشت و از شر این موجود رهائی یافتیم، دیدند از بالای درخت جغد که ناظر این جلسه بود هی خی خی و جیغ جیغ میکند گفتند جغد دانا چیه انگار زیاد راضی نیستی.
جغد گفت : در دادن همه قدرت و آزادیهای خود به انسان اشتباه بزرگی مرتکب شدید چشم که راهیست به درون  روح انسان من در درون چشم انسان حفره های دیدم که پر از حرص و طمع بود لذا این حفره ها با هیچ چیزی پر نمیشود و این موجود شرور سیری ناپذیر است مگر اینکه آن حفره ها را خاک گور پر کند... پس فکر دگر باید کرد.
از آن موقع همه حیوانات به فکر فرو رفته اند و عمیقا به حرفهای جغد فکر میکنند که با این وضع واقعا چکار باید کرد ؟ حتی شنیده شده تعدادی از این حیوانات بی چاره که کلا از این حرفها سردرگم شده بودند سر به بیابان گذاشته و به فکر غار نشینی افتاده اند.
(( دکتر عبداللهی ))
https://t.me/joinchat/AAAAADw3Snz9gw53tNIP9w
به اشتراک بگذارید.

ما همه تحت تعقیب هستیم و زمان ما را تعقیب میکند و به خاطر کارهای که انجام داده ایم و بیشتر به خاطر کارهای که انجام نداده ایم ( بی تفاوتی ها) ما را شدیدا مجازات خواهد کرد. آیا تا به حال فکر کرده اید که یک انسان چگونه میتواند به جای برسد که دیگر قادر به ریا و تظاهر و دروغ گفتن نباشد و یا اینکه  چگونه میتواند تحت هیچ شرایطی تخلفی مرتکب نشود. و یا برعکس آیا انسان میتواند از این هم که هست فاسدتر باشد؟ و سوال مهمتر آیا وقتی نتوانی تظاهر کنی و دروغ بگوئی تماما در عذاب نیستی؟ و بدتر اینکه چرا و به چه قیمتی هر روز باید بغض گلوی تو را چنان بفشارد که عمق مغزت درد بگیرد تازه لذت آزادی و همدردی و بی تفاوت نبودن به درد دیگران را متوجه شویم و بی تفاوتی و سست عنصری را کنار بگذاریم.
آیا مردن یک راز نیست آیا روح انسان با مرگ از قفس جسم رهایی پیدا نمیکند (( آیا واقعا رهایی هر کس در نابودی اوست)). آیا روح پس از مرگ در هر آن میتواند در یکی از میلیاردها کهکشان و ستاره و سیاره حضور داشته باشد؟ آیا لازم نیست که قبل از رهایی از جسم قدر این لحظه های کوتاه و فانی را بدانیم و بیهوده از دست ندهیم و برای آزادی و کرامت انسانی و رسیدن به حقیقت زندگی، با جهل درونی و بیرونی مبارزه کنیم و پلیدیها و زشتی ها را دور بریزیم ؟
(( دکتر عبداللهی))
@drkarimabdollahi

تمرین سکوت
هر انسانی که به دنیا می‌آید حدودا دو سال طول می‌کشد تا حرف زدن را یاد بگیرد ولی بلااستثناء میانگین حداقل هفتاد سال طول میکشد تا یک انسان حرف نزدن و سکوت کردن را یاد بگیرد. پس تمرین کنید بیشتر سکوت کنید تا حرف بزنید. تمرین بیشتر برای یادگرفتن سکوت و پرهیز از قضاوت عجولانه و داوری در مورد دیگران کار هر کسی نیست آرامش درونی میطلبد. با خودتان کنار بیاید و آرامش درونی را تجربه کنید.
حتی تظاهر به سکوت بهتر از پر حرفی است.
(( دکتر عبداللهی ))
@drkarimabdollahi
حرف زدن دو سال و حرف نزدن هفتاد سال زمان میبرد پس ای جوان اندیشه کن.
(( دکتر عبداللهی ))

((آزادی والاترین ارزش))
تنها قدرت ما آزادی ماست و دشمن فقط از آزاد اندیشی ما میترسد چرا که آزادی تنها دارای و ابزار قدرت ماست. ما نه قدرت نظامی داریم نه قدرت اقتصادی. پس تنها زمانی بعنوان یک وزنه و قدرت به حساب میایم که از داشته های خود بخوبی مراقبت کنیم و آن چیزی نیست جز مراقبت از آزادی و انسانیت و آزاد اندیشی و داشتن صداقت و دوری از ریاکاری و بردگی. پس فراموش نکنید  اگر فریب خوردیم اگر تظاهر به آزادگی کردیم اگر ترسیدیم اگر حقیقت را فدای مصلحت کردیم دیگر هیچ چیزی نداریم که به خاطر آن بجنگیم...
(( دکتر عبداللهی ))
@drkarimabdollahi

ترسو مباش.
یک ترسو قبل از اینکه میدان جنگ را رها کند باید شان و منزلت خودش را رها کند. انسانهای که مومن واقعی هستند و خدا را به خاطر خود خدا پرستش میکنند نه برای پول و قدرت از کسی چیزی نمیخواهند و به کسی هم نیاز ندارند پس نیاز به چابلوسی هم ندارند اینها هرگز از مرگ نمیترسند با اینکه مرگ انتخاب اولشان هم نیست. ترس بدتر از مرگ هست. و انسانهای که برای پول و مقام و قدرت به خدا پرستی روی میآورند در واقع اصلا به خدا اعتقادی ندارند لذا انسانهای ترسو به هر کاری دست میزنند تا از لحاظ کمی طول عمر بیشتری داشته باشند برای اینها کمیت و عمق زندگی و عشق به هم نوع معنای ندارد چون هیچ موقع بزرگ نبوده اند و زندگی بزرگ منشانه ای را تجربه نکرده اند به خاطر همین به جای اینکه 90 سال عمر کنند یک سال را 90 بار تکرار میکنند. در حالی که انسانهای بزرگ حتما قبل از مردن چیزی به دنیا اضافه میکنند و خود را جاودانه میکنند.
(( دکتر کریم عبداللهی ))
@drkarimabdollahi

... سطح آگاهی و فعالیت ذهن آدمها دقیقا با چربی دور کمر ارتباط مستقیم دارد انسانهای که اهل مطالعه و تفکر هستند هرگز دچار چاقی مفرط نمیشوند پس بهتر است به جای آرایش ظاهر و جسم به بهداشت روحی _ روانی و فکری وقت بگذارید...
(( دکتر عبداللهی ))
@drkarimabdollahi

(( درد نوشتن ))
... قلم با دیدن جدال حقیقت گفتن با مصلحت نگفتن چنان روی کاغذ ناله سر میکشد میتوانی صدای خرد شدن آن را بشنوی...
... نویسنده از این همه درد و پریشانی و جنون مست میگردد و گوشه عزلت پیش گرفته و در درون خود سکنی میگزیند و قلم نیز از این همه درد بی کسی و عاشقی و هوس زنده ماندن، مستی خود را از نویسنده متاثر میشود و با دیدن این همه تظاهر و تقدس و دروغ، سرگردان شده و بارها این جدال تکرار میشود باز دوباره نویسند با خودش همدست میشود تا بیشتر از همیشه مست و سرکش گردد تا جای که بتواند در یک جام با قلم باده خوری کند ولی هنوز آن من واقعی نویسنده زبان بسته است و یک موجود زبان بسته هم که نمیتواند دم بزند ولی آنقدر آهسته قدم برمیدارد که قلم بداند که آن منم که جرات گفتن ندارم. با این حال هنوز قلم قانع نشده و سعی میکند خودش را به من برساند چون آن من واقعی مرا میشناسد و همچو نسیم بوی مرا از گل و آب و روشنی گرفته است ولی چاره ای نیست قلم مجبور است آنچنان خود را آلود کند که تا با من یکی شود در واقع آن تن آلوده را تا جایگاهی پائین میکشاند که من قرار گرفته ام. اینجا قلم دیگر آن پاکی مطلق نیست چون به خواسته من تن داده و با من یکی شده. میداند که با من یکی نمیشد نمیتوانستیم این همه لجن سرای کنیم در این مرحله آن پیوند نامیمون اتفاق میفتد سپس ما دو باهم همدست میشویم و وقتی قلم را با خود همراه کردیم میداینم چگونه جهان و کل بشریت را به دریوزگی و مسخ بکشانیم...
(( دکتر عبداللهی  ))
https://t.me/joinchat/AAAAADw3Snz9gw53tNIP9w
مطالب را به اشتراک بگذارید.

... در جنگ های داخلی آمریکا وقتی سفید پوستان بر سرخ پوست ها و بومیان آمریکای پیروز شدند به سران قبایل سرخ پوستی پیشنهاد دادند که زمین های خود را به سفید پوستان بفروشند تقریبا حالتی که بین اسرائیل و فلسطین پیش آمد برای اینکه به زمینهایی تصرف شده جلوه قانونی بدهند گفتند زمینهایی شما را خریداری میکنیم. وقتی این موضوع به گوش یکی از سران قبایل سرخ پوستی ( بنام قبیله دوآمیش) رسید در پاسخ سفید پوستان نامه ای نوشت که انگار یک فیلسوف این نامه را نوشته. گفت؛ وقتی شما سفید پوستان به زمین های ما تسلط پیدا کردید و در جنگ بر ما پیروز شدید ما همه دارای خود را از دست رفته فرض کردیم. ... ولی اینکه پیشنهاد خرید زمینهای ما را کرده اید من متعجب شدم در واقع میخواهید چه چیز را از ما بخرید و چه مبلغی میخواهید پرداخت کنید، باید بگویم چیزهای که برای ما باقیمانده دیگر نه قابل فروش هستند و نه شما توان پرداخت قیمت آنها را دارید، چون شماها از این دارای ها بی بهره هستید. شماها شاید بتوانید پول زمین ما را پرداخت کنید ولی با چه قیمتی میخواهید آن صدای شرشر آب را، آن صدای پرندگان را و آن صدای جیرجیرک ها را بخرید با چه قیمتی شبنم صبحگاهی سرزمین من را پرداخت خواهید کرد با چه قیمتی صدای شیهه اسبان ما را خواهید خرید... شما سفید پوستان میتوانید اسب های ما را بخرید و ما را بی اسب کنید ولی نمیتواند اصالت ما را از دست ما بگیرید اصالت قابل خرید و فروش نیست پس شاید شما سفید پوستان معنی حرف مرا متوجه نشوید چون اصالت چیزی هست که شما درک نخواهید کرد ولی میخواهم بگویم شما چیزهای که از ما میخواهید قابل فروش نیستند پس بهتر است به همین روال قبلی به چپاول خود ادامه دهید. بله دوستان شاید یک عده را از اسب پائین بکشند ولی نمیتوانند اصالت آنها را از دستشان بگیرند اصالت انسانها ذاتیست و قابل جدا شدن نیست چه خوب چه بد.  
در ادامه توضیح میدهد شما سفید پوستان هیچ میدانید در مقابل این همه دروغ این همه ظلم و جنایت چه چیزی از دست خواهید داد و وقتی عزت نفس و کرامت انسانی خود را با این کارها از دست دادید چه چیز با ارزشی به دست خواهید آورد یعنی واقعا این زمین ها این داری های که از ما بومیان چپاول میکنید ارزش این را دارد که شما روحتان را به پلیدی ها آلوده کنید؟ ...
امروزه مردم ایران هم با صدای بلند میپرسند واقعا در مقابل این همه دروغ و این همه جنایت و اختلاس و چپاول و پایمال کردن حقوق اولیه ملت و ... تا به حال فکر کرده اید چه چیزی به دست میآورید؟ دقیق تر بپرسم و اینکه آیا متوجه هستید که چه چیزهای را از دست میدهید؟... مهم این نیست که مردم دورغها و کارهای شما را متوجه میشوند یا نه، بدانید که قطعا قانون طبیعت برای همه یکسان جاریست...
(( دکتر عبداللهی ))
@drkarimabdollahi

جوامع ناگزیر از گذار به سوی دمکراسی هستند . پس ...
...جامعه امروز ما همچون اکثر کشورهای جهان سوم در حال گذار از وضعیت موجود به سمت دمکراسی و تقویت قانون مداری و عملکرد سیستمی و حزبی است. قشر نخبگان فکری به عنوان آوانگاردهای تغییرات اجتماعی در این پروسه نقش بسزایی دارند و میتوانند این روند را تسریع و هدایت کنند یا برعکس . لذا  نباید فقط ناظر این روند و تحولات باشند بلکه بایستی فعالانه نقش مثبت خود را به عنوان یک رسالت ذاتی ایفا کنند تا اصلاحات نه فقط به معنای سیاسی آن بلکه به معنای اجتماعی و فرهنگی آن اتفاق افتاده و منجر به تقویت پایه های فکری مردم و شکل گیری اندیشه منسجم اکثریتی که خواهان اصلاحات هستند شود و این تقاضا که در سیاست به عنوان فشار از سطوح پائین جامعه یاد میشود قدرت چانه زنی در بالا را تقویت کرده و رهبران اصلاحات را به اجتماع و یک قدرت واحد تبدیل میکند که از پشتیبانی قوی مردمی برخوردارند. این وضعیت تقریبا در جامعه ما در حال شکل گیری هست و به خاطر همین مثلا میبینیم اصولگرایان یا همان طرفداران حفظ وضع موجود حتی یک گزینه قوی و قابل قبول که توان رقابت با کاندیداهای حداقلی اصلاح طلبان در انتتابات ریاست جمهوری را ندارند. تازه این مرحله خود یک مرحله پوست اندازی و گذار از سنت به مدرنیسم هست. یکی دو دوره بعد شاید همه گزینه ها ادعای اصلاح طلبی خواهند داشت حالا در این مرحله باید گزینه ها، کلی گوئی را کنار بگذارند و در عمل قدمهای برای اصلاح امور بردارند. به عبارتی مردم دیگر به وعده ها قانع نخواهند بود و خواهان عمل به شعار ها و وعده های انتخاباتی خواهند بود و بقیه ماجرا ...
***... متاسفانه مردم یکسری از جوامع بخصوص در کشورهای کمتر توسعه یافته استعداد خاصی در بردگی دارند لذا تغییر و پیشرفت را هرگز درک نمیکنند به خاطر همین دنبال حفظ وضع موجود هستند و از هر گونه جنبش اجتماعی و حرکت رو به جلو واهمه دارند و شدیدا با آن مقابله میکنند...
(( دکتر عبداللهی ))
@drkarimabdollahi
لطفا برای مطالعه بیشتر در زمینه مباحث فلسفی و تغییرات بنیادین اجتماعی و مسائل سیاسی و... در کانال دکتر عبداللهی عضو شوید.

حال دنیا همیشه آشفته بوده و هست سعی کن حال خودت را بهبود ببخشی شاید با کمک به خودت در جامعه هم مفید و موثر  واقع شوی .
موضوع را با چند تا مثال ساده بیان میکنم . مثلا اگر تو مطالعه کنی یک نفر به آدمهای اهل مطالعه اضافه میشود پس یک نفر از بیسوادهای دارای مدرک کم میشود یا تو اگر دروغ نگوئی یک نفر از دروغگو های جامعه(دشمنان خدا) کم میشود و یک نفر به انسانهای صادق و درستکار و لایق اضافه میشود و یا مثلا اگر تو ریا کاری و تظاهر را کنار بگذاری همان اندازه از نوچه پروری و آدمهای پست و کوچک کم خواهد شد و شایسته سالاری جایگزین نوچه پروری خواهد شد و کسانی که لیاقت دارند و واقعا آدمهای مومن و متخصص هستند در پست های کلیدی استخدام خواهند شد و یا تو اگر دست به خشونت نزنی یک دعوا کمتر اتفاق خواهد افتاد و  یک پرونده از دادگستری و کلانتری و زندان کم خواهد شد تا جای که دیگر نیاز چندانی به زندان و اعدام نخواهد بود و مثلا وضعیت حقوق بشر هم در سطح گسترده بهتر خواهد شد ... یا تو اگر 30 هزار میلیارد تومان اختلاس و دزدی نکنی ببین مشکل اقتصادی چه تعداد آدم فقیر و تهیدست که زندگی شرافتمندانه دارند برطرف خواهد شد ... و هزاران مورد ریز و درشت که خیلی راحت میتوان کنار گذاشت که نه تنها خودت را از تاوان و مکافات قانون الهی و قانون طبیعت و قانون بشری نجات خواهی داد بلکه آگاهانه یا ناخواسته بزرگترین کمک را در رسیدن به یک جامعه مدنی و انسانی و دور از هر گونه زشتی و ارباب رعیتی خواهی کرد...
پس انسان بودن و انسان ماندن خیلی راحت هست لازم نیست دنیا را عوض کنی یا برای اصلاح دنیا دیگران را حذف و نابود کنی، کافیست به خودت کمک کنی تا دنیا جای امنی برای زندگی باشد... با تو هستم فرق نمیکند کی هستی و یا چکاره  هستی. رئیس یا مرئوس. کارگر یا کارفرما.  دارا یا ندار. زن یا مرد بی تفاوت نباش  ...
(( دکتر عبداللهی ))
@drkarimabdollahi
لطفا مطالعه و به اشتراک بگذارید.

(( همه ادیان بر علیه خدا هستند. ))
چنانچه قبلا توضیح مختصر گذاشته ام. باز اشاره کنم که؛
همین قدر کافیست بدانید  بررسی های دقیق علمی و تاریخی بیانگر این مطلب است که آدمهای که در طول تاریخ با جنگ های مذهبی و یا به اسم دین و سوءاستفاده از دین و اسم امام و پیامبر کشته شده اند و یا با اتحاد دین با  امپراطوری ها و پادشاهان و یا امروزه به اسم دین و داعش و یهودیت و غیره و غیره آدمهای که کشته شده اند هزاران برابر بیشتر از تمام کشته های بلایایی طبیعی و غیره هست خداوند به این راضی نمیشود این انسان هست که گرگ انسان است.
حتی پراید هم نتونسته اندازه دین آدم بکشد.